سفارش تبلیغ
صبا ویژن
چگونه کسی که پاره ای از آنچه را دارد، نمی بخشد، محبّت کامل دوستش را می خواهد ؟ [عیسی علیه السلام]
لوگوی وبلاگ
 

آمار و اطلاعات

بازدید امروز :9
بازدید دیروز :17
کل بازدید :25530
تعداد کل یاداشته ها : 2
103/2/16
9:22 ص

فروردین سال 1388 ، در تعطیلات نوروز در شهر چالوس ، او را دیدم. گوشه ای نشسته بود. کمی براش غذا آوردم ازجایش بلند شد ولی روی یک پا ایستاد. پای راستش از ناحیه ران، شکسته شده و روی هوا نگه داشته بود. خیلی گرسنه و تشنه بود از کارگرهای ساختمان درحال ساختی که او چند وقت است آنجا شب و روز می گذراند، پرسیدم که کسی به این سگ غذا می دهد. گفتند هراز چندگاهی نان خشکی جلویش می اندازیم. مشخص نبود که چطوری این بلا سر این سگ بی نوا آمده بود. از چند نفر ازمحلی ها درباره او سوال کردم .یکی گفت: با وانت تصادف کرده یکی گفت چند نفر با چوب به جانش افتاده بودن خلاصه هر اتفاق بد و ناگواری که بوده نتیجه اش شکستگی شدید ران این حیوان شده بود. با هزار مکافات یک دامپزشک از چالوس پیدا کردم و زنگ زدم که او را ببیند. وقتی آمد پایش را معاینه کرد و گفت : خانم خیلی هزینه داره و اصلاً هم شاید خوب نشه بهتره که راحتش کنی. منظورش این بود که حیوون زبون بسته کشته بشه. آقای دامپزشک جوان واقعاً برایت متاسفم که هیچ رحم و انصافی درحرفه ات نداری. مقدار زیادی پول بابت هیچ کاری که برای این حیوان کرد گرفت و رفت. نمی تواستم از نگاه های مظلوم و پرازاحساس این سگ بگذرم و اورا به همین شکل رها کنم. اطراف مکانی که اودرآنجا زندگی می کرد تکه های کارتون هایی بود که غذای او را تشکیل می داد و من نمی تواستم تصورکنم که این حیوان که مطمئن بودم با وجود نژاد خوبی که دارد حتماً برای کسی بوده کمکش نکنم. اسمش را آرشام گذاشتم به معنی بسیار نیرومند ، چون وقتی اورا بعد از تحمل آن همه درد ناشی از شکستگی پایش درحال کلنجار رفتن با مرگ و زندگی دیدم ، این اسم را شایسته او دیدم .تصمیم گرفتم او را به تهران بیاورم. با مکافات او را به تهران آوردیم و تا امروز تحت 4 بار عمل جراحی توسط بهترین جراحان دامپزشکی ایران قرار گرفته است. متاسفانه به دلیل نداشتن مکانی برای نگهداری از این سگ نجیب مجبور شدم تا الان حدود 8 جا این حیوان را جابجا کنم. از ابتدا قصد داشتم به پناهگاه وفا بیاورم ولی به دلیل کامل بودن ظرفیت پناهگاه و اینکه باید تحت مراقب ویژه بعد از این همه جراحی های سخت قرارمی گرفت مجبور بودم اورا هرطوری هست درتهران نگهداری کنم. چه مصیبت ها و سختی هایی بابت روزهایی که جایی برای نگهداری اش نداشتم کشیدم و چه روزها و شب هایی که برای مظلومیتش گریه می کردم .بعد از جراحی بار اول خیلی از افراد آمدن که او را به سرپرستی قبول کنند وباوجود اینکه به آنها قول صد درصد می دادم از بابت پرداخت هزینه ی درمان و خوراک آرشام تا آخر عمرش ولی بخاطر پایش هیچ کسی حاضر نشد او را نگهداری کند.تا امروز نزدیک دو میلیون تومان خرج او کردم که فدای یک تار موی سرش. امیدوارم حالش خوبه خوب بشه . تنها درصورتی که فرد مناسب و قابل اطمنیانی او را بپذیرد ، برای همیشه با او خداحافظی می کنم وگرنه  از زمان پیدا کردنش که 2 سال می گذرد باز هم هرجا بتوانم جایی را برای نگهداری اش پیدا می کنم. ارزش آرشام را تنها کسانی می دانند که شخصیت باوقار و مظلوم سگها را بخوبی بشناسند. آرشام عزیزم، همیشه دوستت دارم و همیشه درقلب من هستی و ازصمیم قلبم برایت آرزوی خوشبختی می کنم.

الان نزدیک 3 هفته هست که آرشام بینوا در پناهگاه سگها زندگی می کنه. خیلی براش نگرانم چون وقتی داشتم ازش جدا می شدم دو دوستی به درب قفسش می زد که باز کنه بیاد بیرون. تمام ترسم از این هست که با سگهای دیگر دعوا کنه و زبونم لال، پایش دوباره دچار آسیب بشه که دیگه غیرقابل درمان هست. ای کاش معجزه ای بشه و بتونم جای مناسبی برای نگهداریش پیدا کنم. این موضوع ، بهانه ای شد که پناهگاه وفا را هم به دوستانی که اطلاعی از آنجا ندارند معرفی کنم. البته برای آگاهی از این پناهگاه خیریه بهتره به خود وبسایت آنجا سر بزنید http://cal.ir .

نشانی پناهگاه وفا: شهر جدید هشتگرد، جاده کوشک زر، روبروی ساختمانهای مجتمع کارکنان اداره برق، جاده خاکی، خوشبختانه الان تابلوی پناهگاه نصب شده و پس از طی مقداری ازجاده خاکی باصفا به مقصد خواهید رسید.

     چشمهای همیشه ملتمس و منتظر آن همه سگ به دستهای پرمهر و سخاوتمند دوستداران حیوانات می باشد. حتی اگر هم کسی توان کمک مالی به آنجا را ندارد اگر حتی برای یکبار هم به آنجا سر بزند و دست نوازش خود را بر سرحتی یک سگ هم بکشد، کارخیرخواهانه و بزرگی انجام داده است. پناهگاه وفا تنها با کمک های گروهی از دوستداران حیوانات در ایران و خارج از ایران فعالیت می کند. حدود 300 تا سگ که تعدادشان کم و زیاد می شود در آنجا روز و شب می گذرانند. حدود 30 تا سگ هم که بیرون از محوطه پناهگاه بسرمی برند، پناهگاه غذای آنها را هم تقبل می کند. بدلیل نبود برق و آب و گاز ، مشکلات و هزینه های پناهگاه بسیار است. دوستان باور کنید این حیوانات همانند انسانهای نیازمند به حمایت وکمک افراد خیر نیاز دارند. به نظر من هیچ فرقی بین کمک کردن به انسانهای نیازمند و حیوانات بی پناه و گرسنه وجود ندارد. هر دو کار بزرگ و ارزشمندی است. چه بسا حتی کمک به حیوانات آسیب دیده و گرسنه نیز بسیار با ارزشتر و والاتر هم می باشد. چون کمک به جانداران بی دفاع و مظلومی صورت می گیرد که بدست همنوعان خودمان روزگارشان سیاه و تار شده است. غذای همیشگی سگها شامل کله مرغ پخته شده همراه با نان می باشد. نان، اسکلت مرغ، کله مرغ ،پتو ،موکت ،دارو، آب ، بنزین( برای روشن کردن موتور برق) مواد شوینده ، غذای خشک سگ و دست نوازش ، ملزومات اصلی این پناهگاه می باشد. اگر افراد مناسب و سگ دوستی را می شناسید برای سرپرستی این سگها به پناهگاه معرفی کنید. به امید روزی که هیچ انسانی، دیگر قلب سیاه و ظالمی نداشته باشد و تپش های قلب هرانسانی با عشق ، محبت و سرشار از احترام به طبیعت و حیوانات ضعیف تر از خودش بتپد. بطور یقین و صد در صد وقتی مردم به حقوق حیوانات که موجوداتی ضعیف  و بی دفاع هستند احترام بگذارند، حقوق خودشان توسط خودشان هم رعایت می شود و دیگر نقشه های خشونت آمیز همراه با خونریزی ، جنگ و کشتار توسط سیاستمداران ظالم  برای بقای خودشان، طراحی نمی شود تا ملت ها را به جان یکدیگر بیندازند واین وسط همه چی به نفع آنها تمام شود.

ورودی پناهگاه وفا که شامل دو محوطه می باشد . جایگاه توله ها نیز جدا هست.

در مراسم درختکاری در پناهگاه وفا، خانمهای زیادی هم شرکت کردن و کلی اون روز همه تلاش کردند و عرق ریختن و خوشبختانه تمامی درختها ، درختان میوه بودند و امیدوارم زودتر از بقیه درختها رشد کنند و بلندتر و پربارتر شوند.

 

بالاخره بعد از او همه سر و صدایی که اون تعداد سگ کردند، ظهر ۹۹ درصدشون رو زمین زیر آفتاب ولو شدن و چرت زدند و خوابیدن. فکر کنم برای چند لحظه گوش هایمان کمی استراحت کردن. ولی واقعاً ای کاش همیشه بجای سر و صدای بوق و آزیر و دزدیگر اتومبیل ها و جیغ و فریادهای مردم ، صدای واق واق سگها را می شنیدیم چون برای من یکی که اینقدر آزار دهنده نبود.


90/9/8::: 6:59 ع